علی مخلص و چاکر باباشه
سلام دوستای خوب و مهربونم حدود دو ماه ونیمه که از شما بی خبرم آخه مامانیم از وقتی اومده گرفتاره من که خیلی دلم براتون تنگ شده بود نمیدونم شما چی ؟ از اون یک ماهی بگم که مامانیم نبود یعنی از 19 شهریور 93 تا 22 مهر ، همه متوجه شدند که من چقدر پسر صبوری هستم . دست مامان بابایی و بابا جون و مریمی درد نکنه خیلی در نبود مامانیم مراقب من بودن. البته مزاحم خاله ها و عمه ها و عمو و دایی شدیم که از اونا هم خیلی ممنونم . ولی وقتی مامانیم اومد ازش جدا نمیشدم حتی توی خونه راه میرفت منم کنارش راه میرفتم آخه فکر میکردم دوباره میخواد منو بزاره و بره . راستی یادم رفت بگم کلی سوغات برام آورد منم همش ازش تشکر میکردم . ...
نویسنده :
علی کوچولو
12:16