علی جون علی جون ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

جوانمرد کوچک

علی جون و دوستان چاقالو و لاغر

      سلام دوستای گلم     مرداد ماه 95 از طرف شرکت مامانیم اردوی راهیان نور سمت غرب رفتیم سفر سختی بود چون تجربه با اتوبوس رفتن برای راه دور رو نداشتم ولی دوستای خوبی پیدا کردم محمد که یکسره صداش میزدم چاقالو و دلیل چاق شدنشو به من گفت چون تخمه زیاد میخورم منم همش به مامانیم میگفتم برام تخمه بشکنه از دست این آقا محمد . یک  دوست لاغر هم پیدا کردم که دبیرستانی بود بعدا عکسشو میذارم واسم واقعیش مصطفی بود خیلی بزرگوار بودن چون من اصلا اسمشون رو صدا نمیزدم ولی منو خیلی دوست داشتن و دوست بعدیم هم معراج بود پسر خوبی بود ولی عشق گوشی داشت که مامان جونش  براش خرید ...
8 آبان 1395

لبخند

لبخند بزنید به زندگی…! لبخند بزنید به نسیمی که مدام نوازشتان می کند . و به بلبلانی که با حس وشوقی وصف ناپذیر برایتان ترانه ای عاشقانه سر می دهند. لبخند بزنید به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود.   فرزندانم : وقتی کنارم هستید تمام دردهایم را فراموش می کنم  وقتی شادمانه می خندید و به یکدیگر عشق می ورزیم دنیا از آن من است حال که شمارا دارم دیگر از خدای خود چه می خواهم دلبندانم همیشه بخاطر وجود نازنینتان خدا را شاکرم از اینکه مهر مادری را در وجودم به ودیعه نهاد  و مرا لایق آن دانست بسیار مسرورم امیدوارم...
7 مرداد 1395

جراحی آپاندیس

      سلام دوستای گلم اول معذرت میخوام دیر وقت شده نیومدم خوبید ؟؟؟ من 29 فروردین 95 صبح رفتم مهد توی مهد خیلی شکم درد شدم و هیچی نخوردم خاله رویا مهدم به بابام زنگ زد بیاد دنبالم ولی چون او خط بابام عوض شده بود کسی جواب نداد منم چون خیلی مریض بودم توی اتاق شیر خوارگان خوابم برده بود( من5/4 هست چون اونجا آروم تر بود منو بردند استراحت کنم ) ولی بی معرفتا ظهر آخر وقت به مامانم تماس گرفتند مامانیم که منو بعدظهر برد دکتر ،بعد از آزمایشات دکتر تشخیص داد آپاندیسه و خلاصه همون شب ساعت 11 عمل شدم ...
7 مرداد 1395

بهار 95

بوى بهار می‌آید، بوى نوروزى پرشکوفه، هواى تازه ی این روزها و جوانه‌هاى روییده بر شاخه‌ها گواه رسیدن بهار است . بهار در ترانه ،احساس قصّه ی ماندگاریست، تولدیست در سرای زیبای عاطفه و شعریست در سایه ی روشن مهر . می توان نبض امید را در سرزمین شکفتن احساس کرد و گل واژه ی ایام را در گذر گاه خاطرات به یاد آورد . بهار نغمه ی موزون باران است ,  جرعه ای از ترنّم آبی عشق , روحی است که دل را در ساحل حضور به خلوت می آراید . نسیم مهر در کوچه های محبّت نوید عشق می دهد و آهنگ نفس های بهار , رویا را سرشار از شکوفه می کند . عمریست در بهار که خلوتگاه حضور در آن مانده است , و نهال احساس در آن غزل عشق می سراید . بهار شکست غم در بغض امید...
25 اسفند 1394