شیطنت های علی کوچولو
من خیلی فضول شدم دوست دارم به همه چیز دست بزنم البته از وقتی که راه افتادم ولی هر چی بزرگتر میشم بیشتر ، مثلا مامانیم که غذا درست میکنه من کابینتو خالی میکنم یا میرم روی اوپن آشپزخونه میشینم خاکهای گلدونا رو خالی میکنم ، لبه گاز می ایستم و دست به گاز میزنم ، شعله های گاز و کم و زیاد میکنم و.... خلاصه مامانم میگه خونه رو از دست تو خالی کردم ولی من دیگه پسرم باید کنجکاوی کنم . خواهرم درب اتاقشو میبنده چون غافل بشه من کمداشو خالی میکنم من هر وقت مریم درس میخونه دوست دارم کتابهای مریمو داشته باشم کتاب دیگه ای رو دوست ندارم ولی اون اینقدر مهربونه که کتابشو به من میده ولی خیلی مراقبه که من پاره نکنم . راستی من به ابزار بابام دست میزنم مامانیم برام یک جعبه ابزار خریده که دیگه دست نزنم ولی من واقعیشو دوست دارم ولی با چکشش اینقدر به سر مامانیم زدم که از دستم جمع میکنه وای به حال اینکه واقعیشو به من بده .