علی جون در 13 نوروز93
سلام ، 13 نوروز 93 هم تمام شد ان شاء الله سال دیگه همینطور همه کنار هم باشیم روز خوبی بود منم تا تونستم شیطنت کردم باباییم که تا شب سر کار بود اولش مریم جون و بعدشم مامانیم خیلی خسته شدند چون همش میخواستم کوه برم . بعدظهرش هم از بس خسته شده بودم پهلوم درد گرفته بود همش گریه میکردم آخه چند روز قبلشم پهلوم به مبل خورده و کبود شده بود .بالاخره با کمک خاله جون و عمو جونم خوابیدم . ولی خیلی خوش گذشت جای باباییم خیلی خالی بود .... ...
نویسنده :
علی کوچولو
22:23